صفحه خانه درباره خودم ايميل بزنيد                                               
 


نظرسنجی


لينكدونی


عکسدونی


آموزش


دوستان


وبسايتهای بدرد بخور


آرشيو
09/01/2003 - 10/01/2003
10/01/2003 - 11/01/2003
11/01/2003 - 12/01/2003
12/01/2003 - 01/01/2004
03/01/2004 - 04/01/2004
10/01/2004 - 11/01/2004
12/01/2004 - 01/01/2005
01/01/2005 - 02/01/2005
03/01/2005 - 04/01/2005


تعداد بازدیدکنندگان
Free Counter
Blockbuster Video



Sunday, November 23, 2003


+ من باز هم موضوع برا نوشتن کم آوردم. پس فعلا باز هم یه سری دیگه عکس ببینید. عکسهایی از جشنواره های فیلم فجر، کیش و جشن هفتم سینما. البته اصل این عکسها از سایت 30nema.com هستش ولی من بصورت ایمیل دریافت کردم.
(با تشکر از مژگان و احمد)

نوشته شده توسط احسان در ساعت 3:46 PM |::| تا حالا

_______________________________________

Wednesday, November 19, 2003


+ پسر فریبی
تقریبا یک سال و نیم قبل بود. من پای کمپیوتر بودم و با ICQ آنلاین که یه نفر برام پیام داد. خودش رو دختری معرفی کرد فکر می کنم 19 ساله از کشور اوکراین. بعد از یه خورده صحبت کردن بهم گفت که می خواد به اون شهری که من هستم بیاد اما فقط یه مقدار پول کم داره. پرسیدم چقدر، گفت 90 دلار و گفت که اگه بتونم این پول رو براش بفرستم وقتی برسه فورا میاد و بهم پس میده. منم که خودم برا 1 تومن 12 تا معلق میزنم و از این حرفا گوشم پر بود گفتم خوب از کجا بهت اعتماد کنم و اونم یه شماره تلفن که می گفت مال دوستش هست بهم داد اما خواست که تماس نگیرم چون آبروش میره. بعد دیگه خواست که پول رو به وسیله صرافی "Western Union" براش حواله کنم. منم مثلا قبول کردم و گفتم بشین تا برات بفرستم. خوب البته که اینکارو نکردم. حدود یه ماه بعد باز اونو آنلاین دیدم. یه کم که باهاش صحبت کردم، انگار قضیه قبل رو فراموش کرده بود دوباره همون تقاضا قبلشو تکرار کرد. منم که حوصلشو نداشتم آفلاین شدم و رفتم. اما با خودم فکر می کردم که شیوه جالبی هست برا کلاهبرداری از پسران ساده دل و شایدم کمی شیطون. گفتم مثلا این اگر هفته ای از 100 نفر که این درخواست رو کنه و بالاخره یکیشونم که گول بخوره و بگه که آخجون این پول رو میدم بعد که اومد و دیدمش و ... خودش اینطوری کلی میشه.
خلاصه اینکه من یه دوستی دارم که برا خودش کلی زرنگه و با وجود سن کمش توی تجارت موفق و اینکه ادعا داره تاحالا هیچ کس نتونسته توی معامله سرش کلاه بذاره. البته گفتم که واقعا هم زرنگ هست و تا حد مشهوریت خوش شانس. اونوقت از قرار اون به ظاهز دختز 19 ساله اینترنتی تازگی ها سراغ این دوست مام اومده و بعد از چند دفعه چت و صحبت و اینکه فتوکپی پاسپورت و ویزاشو فکس کرده بوده تونسته مخ دوست مارو بزنه و 100 دلار کاسب شه.
البته این رو از کس دیگه ای شنیدم و ظاهرا قراره دختره تا چند روز دیگه برسه. تا ببینیم چی میشه. من که روی مچم شرط بستم ولی این دوست من که میگم واقعا خوش شانسه. یه وقت دیدید واقعا یکی اومد.

نوشته شده توسط احسان در ساعت 7:40 PM |::| تا حالا

_______________________________________

Monday, November 17, 2003


+ باید منو خیلی ببخشید که اینروزا نمی تونم چیزه زیادی بنویسم. راستش نه اونقدر وقت دارم و نه حرف مهمی برا گفتن. حالا یه مدت بگذره تا ببنیم چی پیش میاد.
فعلا با عرض پوزش یه چند تا عکس دیگه از یه آبشار خیلی خوشگل نگاه کنین. یعدا از خجالتتون در میام.
(با تشکر از مژگان)

نوشته شده توسط احسان در ساعت 7:08 PM |::| تا حالا

_______________________________________

Saturday, November 15, 2003


+ Technology and Nostalgia

برای دیدن عکسها اینجا رو کلیک کنید.

نوشته شده توسط احسان در ساعت 7:27 PM |::| تا حالا

_______________________________________

Wednesday, November 12, 2003


+ زمان

برای درک کردن ارزش 10 سال،
از زوج تازه جدا شده ای سوال کنید.

برای درک ارزش 4 سال،
از یک فارق التحصیل بپرسید.

برای درک ارزش یک سال،
از دانش آموزی که در امتحان نهایی مردود شده سوال کنید.

برای درک ارزش 9 ماه،
از مادری که تازه فرزندش رو بدنیا آورده بپرسید.

برای فهمیدن ارزش یک ماه،
از مادری که زایمان زودرس داشته بپرسید.

برای درک ارزش یک هفته،
از سردبیر یک هفته نامه سوال کنید.

برای درک ارزش یک ساعت،
از عاشقهایی که منتظر دیدار هستن بپرسید.

برای فهمیدن ارزش یک دقیقه،
از کسی که قطار، اتوبوس یا هواپیما رو از دست داده بپرسید،

برای فهم ارزش یک ثانیه،
از کسی که از یک تصادف جون سالم به در برده سوال کنید.

و برای درک ارزش یک میلی ثانیه،
از کسی که در مسابقه مدال نقره رو برده بپرسید.

نوشته شده توسط احسان در ساعت 7:15 PM |::| تا حالا

_______________________________________

Friday, November 07, 2003


+ باید بروم

خوب دیگه مهلتم تموم شد. امروز باید به کوچ اجباری برم. باید باز به تبعیدگاهم برگردم. احساس خوبی ندارم اما چاره ای هم نیست. خیلی چیزارو از دست میدم ولی حداقل همه درهارو به روی خودم نمی بندم.
به علت این کوچ ممکنه که یه مدت نتونم اینجا رو آپدیت کنم، هر چند که سعی می کنم این اتفاق نیفته. به هر حال باز هم با نظرات ارزشمند خودتون منو یاری کنید. اینطوری کمتر احساس تنهایی می کنم.
یا حق

نماز شام غریبان چو گریه آغازم               به مویهای غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار               که از جهان ره و رسم سفر براندازم

نوشته شده توسط احسان در ساعت 10:02 AM |::| تا حالا

_______________________________________

Wednesday, November 05, 2003


+ مسابقه وبلاگها

در مسابقه وبلاگها توسط سایت "نخستین جشنواره بین المللی وب، وپ و نشریات الکترونیک تهران" شرکت کنید.

نوشته شده توسط احسان در ساعت 10:54 AM |::| تا حالا

_______________________________________

Tuesday, November 04, 2003


+ What goes around comes around

امروز 13 آبان هست. روز تسخیر لانه جاسوسی!!!
کتاب خاطرات عباس امیر انتظام رو خوندین؟ شاید بدونین که اون در همین مورد و به استناد مدارکی که در سفارت آمریکا پیدا شد توسط دانشجویان خط امام دستگیر شد. یه جریان جالب و آموزنده داره که براتون تعریف می کنم. امیر انتظام نوشته که، در طول مدتی که در یک ساختمون توسط این دانشجوها بازداشت بوده، بعضی از اونها خیلی باعث اذیت و ناراحتیش می شدند. یکی از این افرادی رو که نام میبره عباس عبدی هست که همیشه به امیر انتظام توهین می کرده و اونرو جاسوس می خونده. البته عباس عبدی این مسئله رو تکذیب کرده و گفته که امیر انتظام اونرو با کسه دیگه ای اشتباه گرفته. بهرحال عباس عبدی جز این دانشجوها بوده. امیر انتظام به خاطر یک تهمت 23 سال رو در زندان گذرونده. اما جالب اینجاس که همین آقای عباس عبدی هم بعد از سالها که از اون قضیه گذشت و خودش هم مثل امیر انتظام اون سالها، در عرصه سیاسی اعتباری کسب کرد و دارای زن و فرزند هم شد، به اتهام واهی جاسوسی دستگیر شد و الان هم که دوره زندانشو می گذرونه.
فکر می کنید بین این دو جریان ارتباطی هست؟ به قول شاعر:
چو بد کردی، مشو ایمن ز آفات                   که واجب شد طبیعت را مکافات


نوشته شده توسط احسان در ساعت 11:29 AM |::| تا حالا

_______________________________________


+ ساخت شده در اردبیل!
(فقط برای سرگرمی)

نوشته شده توسط احسان در ساعت 10:25 AM |::| تا حالا

_______________________________________

Monday, November 03, 2003


+ Persianblog

این پرشین بلاگ هم مثله اینکه خیلی جالبه. چند وقت پیش به یه وبلاگ سر زدم که در مورد هک کردن و آموزش اون می نوشت. وبلاگ جالبی بود، هم مطالبش و هم طراحی صفحش. خلاصه چند وقت بعد دوباره هوس کردم یه سر بهش بزنم. اما وقتی صفحه باز شد دیدم که هک شده. یعنی یه نفر به اسم مستعار "میکروب 2" اون وبلاگو هک کرده بود. برام خیلی جالب بود، گفتم شاید از این برنامه ها که کلی رمزعبور رو امتحان می کنن تا رمز اصلی رو بدست بیارن استفاده کرده بوده. اما چند روز بعد کاشف به عمل اومد که این آقای هکر برا پرشین بلاگ ایمیل می نویسه که یعنی صاحب اصلی سایت هست و رمزشو گم کرده و مسئولان پرشین بلاگ هم دو دستی رمز عبور رو تقدیم ایشون می کنن.
واقعا که خیلی باحالن.
حال اون صاحب اصلی وبلاگ هم قول داده که انتقام بگیره و به حساب پرشین بلاگ هم برسه.

نوشته شده توسط احسان در ساعت 11:54 AM |::| تا حالا

_______________________________________

 
degarandishblog@yahoo.com